محل تبلیغات شما



یک اپیزود

از یک دیدار

5 دقیقه، بعد از 5 سال.

 

نشست روسری اش را بروی دوش انداخت

نشست خلوتِ آن کافه را خروش انداخت

نشست آینه اش را گرفت آشفته ↓

نگاهِ مختصری هم به رنگ و رووش انداخت

نشست بر دلم اما شکسته تر شده بود

چشید قهوه ی خود را و قند توش انداخت

:چه موی لَختِ قشنگی،هنوز زیبایی!

کلامِ لَخت مرا نیز پشتِ گوش انداخت

سکوتِ بی در و دیوار، دردِ بی همه چیز

دو دورمانده ی درمانده را ز هوش انداخت

غزل! همیشه پر از جنب و جوش بودی تو

بگو چه چیز تورا هم ز جنب و جوش انداخت

کجاست آن غزلِ پنج سال قبل بگو

کدام مَرد تورا توی چارگوش انداخت؟

سپید رفتی و در من سیاه مُد کردی

درون فالِ تو مَردی سیاه پوش انداخت

□□□

بلند می شد و برداشت کیفِ وِرنی را

بلند شد برود، بغض در گلوش انداخت

ببین! گلایه ندارم، همینکه رابطه مُرد

زمان» ملافه ی خود را همیشه رووش انداخت.

 

فرزاد ارشادی

آذر93

 


کامل شده است و نامش سَندرمِ نگار» است

اما برای کم اطنابی و اینکه حوصله تان سر نرود، قطعه قطعه تقدیمتان می کنم.

پس بسم ا.


کجاست فندکِ لامذهبم که می خواهم

دوباره دود بگیرم که شعر پس بدهم

خوراکِ تلخ ترین شعر،چایِ پر رنگ است

به واژه ام بخورانم که طعمِ گُس بدهم


دوباره نیمه شب از خانه می زنم بیرون

شبیه سایر ِ آلوده های شبگردم

و گیر کرده به نخ هایِ کِنت» سوزنِ من

به حالِ تب زده ای کوچه متر می کردم


کجای شهر ِ من از شرٌٍ ِ آشنا امن است؟

که بی خیالِ رفیقانِ زندگی شده ام

برایِ مَردمِ بی خانمان دلم می سوخت

دچار ِ سَندرُمِ چند خانگی شده ام!


نگار خسته شدم از نگارشت دیگر

ازینکه غیر ِ خودت، کلٌ ِ شهر می خوانند

که با هزار مدل درد می نویسم و باز

مرا هزار مدل مَردِ رِند می دانند


چگونه تازه به دوران رسیده ام نامند

که من هنوز عقب هستم از همین دوران

منی که دور جهان را نگشته، می گردد

به یُمن ِ کِنت به دور ِ سَرم تمام جهان


برای دیدنت آنهم به احتمالِ ضعیف

درون ذهن ِ خودم جمله جور می کردم

و در پناهِ ولی عصر راه می رفتم

نگار ِ خاطره ها را مرور می کردم.

***

فرزاد ارشادی تلخه رودی

10/آبان/نود و 2



عینکش را زد

چشم هایش را ریز کرد و به آسمان نگاه کرد

چقدر خوب است

اینکه ندانی چه درد هایی  داری.

__________________________

 تو دروغگویی!

دروغگو دشمن خداست

و خدا، دشمنش را چقدر زیبا خلق کرده است

_______________________


دیروز دو نفر را اعدام کردند!
خبر را خواندم
و نفر سوم شدم.


فرزاد ارشادی تلخه رودی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

@MAHDAVI انجام کارهای spss -مقاله-پایان نامه